یک سال که هیچ، قرن ها می گذرد
یادت همه فاصله ها را بدرد
در تک تک اجزای تنم می مانی
جز آن که مرا مرگ، به یغما ببرد
یک سال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت،دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کردو جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.یک سال از پرواز معصومانه اش گذشت،این یک سال را با یاد و بی حضورشچه تلخ و مبهوت به پایان بردیمو در فراقش چه خونها که از دل چکیدو چه اشکها که بر رخ دوید،هنوز به یادش اشک می ریزیمتا شاید آرام گیریمو با حضور یاران رفتنش را باور کنیم