یک سماور هست ماراای برادر دارگوش
لذتی نیکوبری یک لحظه گر باشی خموش
صبح ها بر خواسته و در خدمتش بندم کمر
کرده اتش ساعتی از ظهر می اید بجوش
چند دفعه بار خربردم من اورا در طبس
گفتمش قیمت نما گفتابه هیجده سیر گوشت
قطره قطره اب از سوراخ شیرش میچکد
تا که قوری پر شود اید دل ساقی بجوش
شعر ارسالی از حمید میرزا