سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیگنان دیارکهن

نظر
یادش بخیر درسال 53 یعنی حدود 40 سال قبل در یکی از روستاها ی زابل مشغول تدریس بودم مدرسه در دو اطاق با مصالح خشت و گل قرار داشت که سقف ان ترک بزرگی داشت و هر روز بدتر می شد بطوری که هر لحظه امکان ریزش داشت یک روز که راهنمای تعلیماتی برای بازدید امد موضوع را با وی در میان گذاشتم او گفت دانش اموزان را به جای دیگر انتقال بده و منکه یک جوان 20 ساله بودم بدون درنظر گرفتن جوانب کار اقدام کردم در محل جدید مشغول کار بودم ساعت تفریح یک دفعه قلعه قدیمی کنار مدرسه براثر بارندگی زیاد روی سر دانش اموزان فرو ریخت مردم بسرعت جمع شدند از33دانش اموز تنها 5 نفرسالم و بقیه در زیر اوار رفته بودند مدرسه در 5کیلو متری زابل بود تا مردم مشغول در اوردن دانش اموزان از لابلای نیمکت های چوبی بودند نیروهای امدادی با تجهیزات کامل رسیدند خوشبختانه تلفات نداشت ولی همه دست و پاشکسته به بیمارستان منتقل شدند... از اینجا را با دقت بخوانید ازفردای انروز حقیر به دادگاه معرفی شدم و ا ولین سوال این بود جرا مدرسه را جابجا کردی گفتم بدستو ر معلم راهنما وی گفت من چنین دستوری ندادم .خلاصه اینکه پس از جند ماه محاکمه وباز جویی به سمت زندان می رفتم برای اخرین بار تقاضای ملاقات کردم .داد ستان پرسید کجایی هستی گفتم بچه بشرویه در جنوب خراسان. ایشان فرمودند منم شیبانی اهل طبس پس از چند لحظه بدستور دادستان از سمت زندان به سوی روستا رفتم تا رضایت اولیا و اموزش و پرورش را جلب کنم. و قضیه ختم بخیر شد ...............نتیجه و نکته اصلی اینکه مواظب باشید در هر جای از محیط کار اتفاقی برایتان بیفتد دستور شفاهی وتلفنی ما فوق اگر ثابت نشود ملاک قانون نیست باز هم.مواظب باشید...
ارسالی حاج حسن نیازی